یا زهراسلام الله علیها

  • خانه 
02 اسفند 1395 توسط طيبه عليوردي لو

اندکی اندکی_تفکر
وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین می روی

و می‌بینی چقدر آهسته می رود

تازه می‌فهمی چقدر پیر شده !

وقتی مادر بعد از غذا پنهانی مشتی دارو را می‌خورد ، می‌فهمی چقدر درد دارد اما چیزی نمی گوید..

در ۱۰ سالگی : مامان ، بابا عاشقتونم

در ۱۵ سالگی : ولم کنین

در ۲۰ سالگی : مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم 

در ۲۵ سالگی : باید از این خونه بزنم بیرون 

در ۳۰ سالگی : حق با شما بود 

در ۳۵ سالگی : میخوام برم خونه پدر و مادرم 

در ۴۰ سالگی : نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم !

در شصت سالگی : من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن …

و این رسم زندگی است….

چه آرامشی دارد قدردان زحمات پدر و مادر بودن و هیچ زمانی دیر نیست

حتی همین الان..

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا زهراسلام الله علیها

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شهادت ها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس