اوج رحمت خداوند به بنده اش در اين آيه پيداست؛
سوره بقره آیه 186:
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
دراين آيه هفت بار خداوند می گويد خودم…
بی واسطه مهربانی را به اوج می رساند پادشاهی كه گدايی را هفت بار با صميمانه ترين حالت به خودش ميخواند…
عِبَادِي ….ی بنده من
عَنِّي ….. از من
فَإِنِّي قَرِيبٌ…..پس من نزدیکم
أُجِيبُ…. اجابت می كنم من
إِذَا دَعَانِ….وقتی من را می خواند
فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي….پس طلب جواب كنند ازمن
وَلْيُؤْمِنُواْ بِي…….در حالی كه ايمان دارند به من
پس بايد …بايد ….بايد …از من…طلب جواب كنی….اين امر است امر موكد… فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي
بايد از من طلب جواب كنندآن هم با چه حالی؟ در حالی كه به من ايمان داری …وَلْيُؤْمِنُواْ بِي
ايمان داشته باش كه می شنومت ايمان داشته باش كه من نزديكم به تو … فَإِنِّي قَرِیبٌ…